پروردگار از بسیاری خطاهای بندگان به واسطه رحمتش می گذرد: « وَ قُلْتَ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم ، و فرمودی « ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روی کردید از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و اوست آمرزنده مهربان»[۲۲] » (دعای مشلول، ص ۱۲۷) و پرده پوشی می کند تا انسان بتواند عزّت خود را دوباره بازیابد و زندگی خود را ترمیم نماید و راه خود را به سمت حقیقت از پیش گیرد. خداوند خود، درِ توبه را به سوی بندگان باز نمود و با آغوش باز از بندگان اسراف کننده بر نفس استقبال نمود تا از راه خطا باز گردند و دوباره نیکی پیشه نمایند. پس انسان ها باید آن قدر نسبت به هم رحیم[۲۳] و مهربان باشند تا هر فردی که خطا کرد و پشیمان گردید بتواند بدون هیچ دغدغه ای باز گردد و گذشته را جبران نماید. حتّی انسان باید شرایط پی بردن به اشتباهات را برای همنوعش فراهم نماید تا پشمان گشته و قصد جبران مافات کند. اگر شخصی عذرخواهی نمود و احساس ندامت کرد، با اقتدا به پروردگار که سریع می­بخشاید: « یَا سَرِیعَ الرِّضَا ، ای خدای زودگذر» (دعای کمیل، ص ۱۰۸)، عذر او را به سرعت بپذیرد و نگذارد بر روح لطیف انسانی او خدشه ای وارد گردد. معلم نیز باید آغوش رحمت به سوی شاگردان بگشاید تا در صورتی که اشتباهی از آن ها سر زد، شرمنده و پشیمان گردند و به سوی معلم عذرخواه باشند. حتّی اگر معلم احساس نمود که شاگرد پشیمان است؛ اما روی عذر خواستن ندارد، باید اغماض نموده و خطای او را نادیده بگیرد و رفتار خود را به سمتی سوق دهد که شاگرد بتواند آن چه را ضایع ساخته دوباره ترمیم کند. در غیر این صورت پرده حیا دریده خواهد شد و شاگرد جسور گردیده و هیچ گاه بازگشت نخواهد کرد. انسان به جای آن که سریع از رفتارهای نامناسب افراد غضبناک شود باید آن را به دید رحمت بنگرد و شرایط ایشان را درک نماید تا بتواند نقش تربیتی صحیحی را در برابرشان ایفا کند.

 

«رابطه معلم و شاگرد بر دو رکن عمده استوار است. نخست محبت و عشق دو جانبه بین مربی و متربی و دوم اطاعت متربی از مربی در فرایند تربیت» (شمشیری و نقیب زاده، ۱۳۸۴). وقتی معلّم به شاگرد مهر می ورزد و به او مرحمت می کند، او را آماده می‌کند تا با ظرفیتی فراتر از پیش، مطالب درسی را فرا گیرد و اعتماد به نفس او افزایش یابد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره می فرمایند: «آیا شما را به بهترین اخلاق در دنیا و آخرت خبر بدهم؟ آن ها عبارتند از: گذشت از آن کس که به تو ستم روا داشته، و این که پیوند کنی با آن کسی که رابطه­اش را از تو بریده، و نیکی نمودن به آن کس که به تو بدی نموده، و بخشش به کسی که تو را محروم ساخته است. و همانا در نهاد دشمنی و کینه توزی بریدن و چیدن نهفته است، منظورم بریدن مو نیست بلکه بریدن دین است» (استاد ولی، ۱۳۶۴، ص ۲۰۰).

 

گیلانی (۱۳۷۷) در شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه می نویسد: «حضرت امام صادق علیه السّلام می‏فرماید که: مصافحه و تحیّت مؤمنان با یکدیگر مصافحه و تحیّت الهی است با ایشان. یعنی: هر دو مؤمن که با هم مصافحه می‏ کنند و تحیّت بجا می ‏آورند، خداوند عالم نیز با هر کدام از این‏ها تحیّت می ‏کند و رحمت خود را شامل حال هر کدام می ‏کند. و حضرت رسالت پناه، صلّی اللَّه علیه و آله، می‏فرماید که: هر گاه دو مؤمن با هم مصافحه کنند، گناهان هر کدام از ایشان از بدنهای ایشان می‏ریزد و از همه گناهان صغیره پاک می ‏شوند، گویا که تازه از مادر زائیده شده‏اند. هر کدام از دو برادر مؤمن که محبّت او به دیگری بیشتر باشد و تعظیم و توقیر او را بیشتر از دیگری بجا آرد، رحمت الهی به او بیشتر است، و هر کدام از ایشان که علم او بیشتر از دیگری باشد، بر او لازم و واجب است که از فنون فواید و شجون عواید، که حضرت باری به او کرامت فرموده، از دیگری دریغ ندارد و چنان که حضرت حق سبحانه و تعالی، او را ارشاد و راهنمائی کرده و به راه مستقیم ‏رسانیده و به داده خود راضی و قانع کرده، او نیز دیگری را ‌به این انواع ملاطفات مرحمت فرماید و بشارت دهد او را به رحمت الهی، و بترساند از عذاب الهی. و بر آن دیگر لازم است که شکر الهی بجا آرد، که حضرت باریتعالی چنین هدیّه‏ای نصیب او کرده، و چنین برادر و نعمتی او را کرامت فرموده، باید هر چه او را گوید گوش کند، و از وعظ او متّعظ شود و پند گیرد، و در همه حال مطیع و منقاد او باشد، و در همه حال متشبّث و متمسّک به لطف خدا باشد، و لمحه‏ای از شکر الهی فارغ نباشد، و قدر این نعمت عظیم بداند» (ص ۴۸۱ ـ ۴۸۰). این سخن نه تنها بین دو برادر مؤمن بلکه بین معلم و شاگرد نیز باید جریان داشته باشد. هر دو به یکدیگر عشق بورزند و معلم هر علم سودمندی را به شاگرد بیاموزد و او را ارشاد و راهنمایی نماید و شاگرد نیز قدر معلم خویش را بداند و از او و راهنمایی های وی پیروی نماید، و هر دو رحمت خداوند را در قالب عطوفت و رأفت خویش به نمایش بگذارند.[۲۴]

 

شاگرد باید علاوه بر قدرشناسی معلّم، نسبت به او آن چنان محبّتی داشته باشد که انجام تکالیف درسی را نه از ترس تنبیه و غضب، بلکه از ترس ناراحتی و عدم رضایت محبوب ـ مربی ـ به انجام رساند و مطمئن باشد به خاطر رحمتی که مربّی به او دارد، تکالیف به خیر و صلاح وی بوده و آن ها را با رغبت و اشتیاق انجام دهد.

 

هر چه احساس عجز در برابر باریتعالی فزونی یابد، عبد از رحمت بیشتری برخوردار می‌گردد؛ شاگرد باید بداند که غرور و سرکشی باعث استفاده کمتر از مواهب معلم خواهد شد و بالعکس خضوع و فروتنی در برابر معلّم، باعث بهره مندی بهتر از عنایات وی خواهد گردید و به همین دلیل است که در دین مبین اسلام مؤکداً سفارش به احترام به معلم شده است؛ تا آن جا که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: « من علّمنى حرفا فقد صیّرنى عبدا» (نقوی قاینی خراسانی، ۱۳۵۸، ص ۲۲۸)، یعنی کسی که به من حرفی یا کلمه ای آموزش دهد، مرا بنده خودش ساخته است و این نهایت احترامی است که نسبت به معلّم می‌تواند بیان شود. «…، معلّم پدر روحانی متعلّم است، و به قدری که روح بر جسم شرافت دارد معلّم از پدر شریف تر است، و ‌بنابرین‏ محبّت معلّم باید کمتر از محبّت موجب حقیقی (خدا) و بیشتر از محبّت پدر باشد، و در حدیث آمده است: «پدران تو سه اند: یکی آن که تو را تولید کرده، و کسی که تو را دانش آموخته، و آن که دخترش را به همسری تو داده، و بهترین این سه پدر آن است که تو را تعلیم کرده». از ذوالقرنین پرسیدند: «پدرت را دوست تر داری یا معلّمت را؟ گفت: معلم را، زیرا سبب حیات باقی من است، و پدرم سبب حیات فانی». و امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام فرمودند: « مَن علَّمنى حَرفا فَقد صَیّرنى عَبداً ، هر که حرفی به من آموخت مرا بنده خود کرد» و ‌بنابرین‏ سزاوار است که دوستی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اوصیاء راشدین او علیهم السلام از همه اقسام دوستی بعد از محبّت خدای سبحان بالاتر و شدیدتر باشد، که معلّم حقیقی و مکمّل نخست اوست …» (مجتبوی، ۱۳۷۷ج، ص ۱۷۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...